جدول جو
جدول جو

معنی چرخ وار - جستجوی لغت در جدول جو

چرخ وار
(چَ)
مانند چرخ. چرخ مانند. چرخ وش. آنچه همچون چرخ حرکت دوری کند. شبیه به چرخ در حرکت و گردش. دوار مثل چرخ:
درنگ آر ای سپهر چرخ وارا
کیاخن ترت باید کرد کارا.
رودکی (از فرهنگ اسدی).
، آسمان وار. فلک وار. سپهرمانند. رجوع به چرخ و چرخ وش شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرخ یار
تصویر فرخ یار
(پسرانه)
دارای یار مبارک و خجسته یا یار فرخنده و مبارک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پری وار
تصویر پری وار
پریوش، پری فش مانند پری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چراغ وار
تصویر چراغ وار
مانند چراغ، چراغ مانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرخ چاه
تصویر چرخ چاه
نوعی چرخ چوبی یا فلزی با طنابی متصل به آن برای کشیدن آب از چاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرخ کار
تصویر چرخ کار
کسی که با چرخ کار می کند، کسی که با چرخ چاقوتیزکنی کارد و چاقو تیز می کند، آنکه با ماشین تراش، فلزات را تراش می دهد، تراش کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرخ دوار
تصویر چرخ دوار
کنایه از آسمان، طاس آبگون، چرخ روان، چرخ چنبری، سقف لاجورد، پردۀ نیلگون، چرخ گردان، طارم فیروزه، طاق طارم، گنبد لاجوردی، چرخ بلند، طاس نگون، چتر مینا، چرخ گردان، قلزم نگون، کلّۀ نیلوفری، چتر کحلی، قبّه خضرا، چرخ کبود، طاق مقرنس، چرخ خضرا، چرخ کبود، کلّۀ خضرا، طارم اطلس، چرخ دوّار، سقف مینا، طاق کحلی، طارم نیلگون، چرخ روان، چرخ چنبری، چرخ اخضر، چرخ آبنوس، چرخ مقوّس، چتر آبگون، دریای اخضر، چرخ مینا، چرخ آبنوس، چرخ بلند، چرخ مینا، طاق مینا، خرگاه مینا، چرخ نیلوفری، چرخ اخضر، چادر لاجوردی، خرگاه سبز، رواق زبرجد، چرخ دولابی، چرخ مقوّس، طاق فیروزه، چرخ نیلوفری، خرگاه گردان، رواق چرخ، طاق خضرا، رواق فلک، طاق ازرق، گنبد کبود، رواق نیلگون، چرخ دولابی، تشت غربالی، طاق نیلوفری، طاق لاجوردی، گنبد طارونی، چرخ خضرا، طارم اخضر، طاس افلاک، رواق کبود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرخ دار
تصویر سرخ دار
درختی پرشاخ و برگ، مخروطی با برگ های باریک و دراز، همیشه سبز، چوب سرخ رنگ و بلندی پانزده متر که پوست، برگ و دانۀ آن سمی است و چوبش در صنعت به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چراخوار
تصویر چراخوار
چراگاه، جای چریدن حیوانات علف خوار، علفزار، مرتع، چرازار، سبزه زار، چرام، مسارح، چراجای، چرامین، چراخور برای مثال چراخوار شد مرگ و ما چون چرا / به جان خوردنش نیست چون و چرا (اسدی - ۴۰۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرخ روان
تصویر چرخ روان
کنایه از آسمان، چرخ خضرا، چرخ گردان، سقف لاجورد، چتر کحلی، چرخ مقوّس، طاق مینا، دریای اخضر، چرخ بلند، چرخ اخضر، طارم اخضر، چتر آبگون، طارم فیروزه، چرخ بلند، طاق ازرق، طارم اطلس، طاس آبگون، گنبد لاجوردی، رواق چرخ، گنبد کبود، طاق لاجوردی، طاق نیلوفری، رواق کبود، چرخ نیلوفری، چرخ مقوّس، کلّۀ نیلوفری، قبّه خضرا، چرخ دولابی، چادر لاجوردی، چرخ کبود، چرخ دوّار، چرخ مینا، چرخ چنبری، سقف مینا، طاق کحلی، کلّۀ خضرا، رواق نیلگون، گنبد طارونی، چرخ اخضر، خرگاه مینا، طاس نگون، رواق فلک، چرخ دولابی، چرخ آبنوس، چرخ دوّار، طاق طارم، پردۀ نیلگون، چرخ چنبری، خرگاه گردان، چرخ خضرا، چرخ کبود، طاق مقرنس، چرخ روان، تشت غربالی، چتر مینا، چرخ نیلوفری، طاق فیروزه، قلزم نگون، چرخ آبنوس، خرگاه سبز، طارم نیلگون، طاق خضرا، طاس افلاک، چرخ مینا، رواق زبرجد، چرخ گردان برای مثال چنین است آیین چرخ روان / توانا به هر کار و ما ناتوان (فردوسی - ۸/۳۹۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرب کار
تصویر چرب کار
کسی که غذای چرب مانند آبگوشت، کباب و مانند آن ها بپزد، صنف کله پز و دیزی پز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرخ ناری
تصویر چرخ ناری
کرۀ اثیر و عنصر آتش که بالای کرۀ هوا قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرخ کاری
تصویر چرخ کاری
شغل و عمل چرخ کار
تراش دادن فلزات، تراش کاری
دوختن با چرخ خیاطی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرخ باد
تصویر چرخ باد
هر چرخی که با وزش باد به حرکت درآید، گردباد
فرهنگ فارسی عمید
(چَ خِ دَوْ وا)
آسمان. (ناظم الاطباء). کنایه از آسمان و فلک. چرخ. چرخ گردنده. چرخ گردان:
بدل از مکر و از حسد دورند
حاصل دهر و چرخ دوارند.
ناصرخسرو.
رجوع به چرخ دولابی شود.
، بخت ناپایدار. (ناظم الاطباء). کنایه از بخت و اقبال، که بی ثبات و ناپایدار است
لغت نامه دهخدا
(کَ)
مانند کرخ. شبیه به کرخ:
هر روز شادی نوبنیاد و رامشی
زین باغ جنت آیین زین کاخ کرخ وار.
فرخی.
رجوع به کرخ و کرخ بغداد شود
لغت نامه دهخدا
(چَ)
تراشکار. متخصص تراش دادن فلزات. چرخ گر. استاد صنعت تراشکاری. رجوع به چرخ کاری و چرخ گر و چرخ گری شود
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ)
بمعنی کماندار است. (آنندراج). دارندۀ کمان. آنکس که با کمان تیراندازی کند:
ز شه برجی قضا را چرخداری
ملک را دید در میدان برابر.
حکیم ازرقی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چرخ دوار
تصویر چرخ دوار
آسمان، سپهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرخ سوار
تصویر سرخ سوار
جگر کبد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پری وار
تصویر پری وار
پریوش: (یکی لطف و خوی پری وار داشت) (بوستان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر خوار
تصویر پر خوار
آنکه بسیار خورد پر خور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برق وار
تصویر برق وار
تند وسریع، همانند برق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چراخوار
تصویر چراخوار
چراگاه، مرتع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرا خوار
تصویر چرا خوار
چراگاه چرا خور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرخ سوار
تصویر چرخ سوار
آنکه سوار دو چرخه شود
فرهنگ لغت هوشیار
درختی است از تیره مخروطیان جزو رده بازدانگان که برگهای سوزنی شکل و طویل دارد و میوه اش مخروطی و از میوه کاج کوچکتر است. این گیاه در نقاط معتدل آسیا از جمله ایران میروید چوب این درخت قرمز و نسبتا محکم است و چون به خوبی صیقل میشود از آن در صنعت استفاده میکنند سیر دار زرنب رجل الجراد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چراخوار
تصویر چراخوار
((چَ خا))
چراگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طرح وار
تصویر طرح وار
Schematic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از طرح وار
تصویر طرح وار
схематический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از طرح وار
تصویر طرح وار
schematisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از طرح وار
تصویر طرح وار
схематичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از طرح وار
تصویر طرح وار
schematyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از طرح وار
تصویر طرح وار
esquemático
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از طرح وار
تصویر طرح وار
schematico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی